13 مرداد 1398
خوابم نمی برد ، دلم می خواست بازی بکنم ! اما بابام هم می خواست بخوابد. تا مرا می خواباند ، من بلند می شدم و صدایش می کردم ، او هم با وجود خستگی با من بازی می کردم وباز تا می خواست برود ، باز سر و صدا می کردم و او دوباره برمی گشت .
تبریز امروز:
خوابم نمی برد ، دلم می خواست بازی بکنم ! اما بابام هم می خواست بخوابد. تا مرا می خواباند ، من بلند می شدم و صدایش می کردم ، او هم با وجود خستگی با من بازی می کردم ، پاهایم را می گرفت و من با دستانم راه می رقتم و یا اینکه به پشت می خوابید و من روی پاهایش بازی می کردم و باز تا مرا می خواباند و می خواست برود ، باز سر و صدا می کردم و او دوباره برمی گشت و بازی از سر شروع می شد.
آخر سر بابام آنقدر با من بازی کرد که هر دومان خسته شدیم و بابام هم با من گرفت، توی تخت خوابم خوابید!
نوشته از توفیق وحیدی آذر
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.