19 دی 1397
تجربه شخصي من در چند دهه معاشرت با آيتالله هاشمي رفسنجاني اين نکته را برايم قطعي ساخته که ويژگيهاي کم نظير ايشان از قبيل مدارا با مخالفان و معاندان، ايستادگي بر سر حقوق مردم، بردباري، آزادمنشي، منزه بودن از خودستائي و خود بزرگ بيني، پرهيز از برخوردهاي تصنعي، مردم دوستي و صبر و ايثار و گذشت، ناشي از تدين بود. او در بسياري موارد حاضر شد از همه چيز خود بگذرد تا به منافع ملي لطمهاي وارد نشود. بارها از او پرسيدم چرا به جاي تحمل ناملايمات و صبري که همراه با استخوان در گلو و خار در چشم است کاري نميکنيد؟ در جواب ميگفت: هر اقدامي ممکن است به ايجاد مشکلاتي براي کشور و ضربه وارد شدن به انسجام ملت منجر شود و من ترجيح ميدهم همه چيز را تحمل کنم تا به کشور و نظام آسيبي وارد نشود.
تبریز امروز:
روحاني انقلابي واقع گرا
عضويت در هر صنفي بطور طبيعي اعضاء را به گرايشهاي ذاتي آن صنف نزديک ميکند. از يک تاجر فرش نميتوان انتظار داشت فرش را دوست نداشته باشد و رونق بازار فرش او را خوشحال نکند.
صنف روحانيت هم براي اعضاء خود جاذبههائي دارد و آنها را به موضع گيريهاي خاصي وادار ميکند که اقتضاي اين صنف است. برخورد متعصبانه با مسائل مذهبي از جمله اين اقتضائات است. به همين دليل است که همواره ميان گروهي از روحانيون با واقعيتهاي زندگي اجتماعي، سياسي، علمي و هنري فاصله وجود دارد. در تاريخ ورود بعضي از پديدههاي صنعتي غرب به جامعه ايراني، مقاومتهاي شديدي از ناحيه بعضي روحانيون ديده شد که هيچ دليلي غير از تعصب صنفي نميتوان براي آن يافت. اين افراد از صادقترين روحانيون عصر خود بودند بطوري که در ساده زيستي، تقوا و همراهي با مردم نظير نداشتند ولي نگاه خاص آنها به مذهب، آنها را به چنين موضع گيريهائي ميکشاند. مخالفت با بلندگو يکي از اين موارد است، موضع گيري عجيبي که مرور زمان غيرقابل توجيه بودن آن را براي خود مخالفان نيز به اثبات رساند و بعدها مجامع مذهبي و خود روحانيون بيشترين استفاده را از آن به عمل آوردند.
آيتالله هاشمي رفسنجاني با اينکه دوران کودکي خود را در روستا گذرانده بود و در دوران تحصيل در حوزه علميه قم نيز با جمعي از روحانيون کاملاً سنتي محشور بود و خود نيز تا آخر عمر يک روحاني متدين و متمسک به تمام مناسک ديني باقي ماند، در عرصه اجتماعي همواره واقع گرا و دور از تعصبات بيجا و تنگ نظريهاي معمول بود.
آقاي هاشمي رفسنجاني در دوران جواني و درست در زماني که حوزههاي علميه در برابر کارهاي رسانهاي يا موضع داشتند و يا آن را براي افراد روحاني نميپسنديدند، اقدام به انتشار نشريه «مکتب تشيع» کرد که کاري بديع و تأثيرگذار در جهت تنوير افکار عمومي و ترويج نظريه اسلام سياسي بود. در آن زمان، ورود روحانيون به سياست از نظر اکثريت کساني که در کسوت روحانيت بودند، امر شايستهاي نبود. اين، همان نکتهاي است که امام خميني بارها در سخنرانيها و پيام هايشان با تأسف و تأثر از آن به عنوان يکي از عوامل تسلط استعمارگران خارجي و استبداديان داخلي بر مقدرات مسلمين ياد ميکردند و روحانيت را به مقابله با آن فرا ميخواندند.
پيشگام بودن آقاي هاشمي رفسنجاني در لبيک گفتن به نداي امام خميني براي مبارزه با رژيم وابسته و خودکامه پهلوي و تحمل زندان و شکنجه و فشارها و محروميتها در اين راه، ناشي از آزادانديشي سياسي اين انقلابي بزرگ عصر ما بود. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نيز آقاي هاشمي رفسنجاني با واقع نگري ويژهاي در تحکيم پايههاي نظام جمهوري اسلامي کوشيد و با موانعي که در زمينههاي سياسي، علمي، فرهنگي، هنري و اقتصادي توسط افراد يکسونگر پديد ميآمد مقابله کرد و با حضور مؤثر در قواي مقننه و مجريه و با استفاده از نفوذ معنوي خود، راه را براي تقويت اندامهاي اين نظام نوپاي ديني و مردمي هموار ساخت. رفع موانع قانون کار، کمک براي حل معضلات فقهي بانکها و تأسيس مجمع تشخيص مصلحت نظام براي رفع موانع شرعي تصميمات دستگاهها از آن جمله بود.
بيتکلفِ بلند نظر
از خود آقاي هاشمي رفسنجاني شنيدم که گفت: در جريان اعتصاب کارکنان صنعت نفت در سال 1357 هنگامي که در جمع يک هيأت به حکم امام خميني براي سروسامان دادن به مسائل مربوط به کارکنان صنعت نفت به آبادان رفته بوديم، ديگر اعضاء هيأت که غيرروحاني بودند براي استراحت بعد از ظهر به دنبال اطاق و تخت و امکانات رفاهي ميگشتند ولي من در ميان تعجب آنها در همانجا عبايم را کف اطاق پهن کردم و عمامهام را زير سرم گذاشتم و براي استراحت دراز کشيدم. اين، راحتي و بيتکلفي را من از روحاني بودن داشتم ولي همراهان در آن سفر نتوانستند مثل من راحت و بيتکلف باشند.
اين انسان بيتکلف، هنگامي که به مسائل اجتماعي و زندگي مردم فکر ميکرد، با بلند نظري کم نظيري بيشترين امکانات رفاهي را براي آنان در نظر ميگرفت و همواره در اين فکر بود که ايران از بالاترين شاخصهاي مادي و معنوي زندگي اجتماعي برخوردار باشد. جالب اينکه او براي تحقق اين شاخصها با تمام توان عليه موانع و مانع تراشان ميايستاد.
يک نمونه از اين بلندنظري و ايستادگي در برابر مانع تراشان تا تحقق آنچه براي مردم ميخواست را ميتوان در تأسيس متروي تهران ديد. هنگامي که آقاي هاشمي رفسنجاني براي اجراي طرح مترو وارد عمل شد، يکي از بزرگان روحاني با اين اقدام مخالفت کرد. با اينکه آقاي هاشمي رفسنجاني به آن روحاني بلندمرتبه و نام آشنا ارادت داشت و با او در مبارزات انقلابي عليه رژيم پهلوي همرزم بود، در مقابل او ايستاد و با تکيه بر منطق قوي ضرورت فراهم ساختن امکانات رفاهي براي مردم، اجراي طرح مترو را به پيش برد. اين بلندنظري، از دورانديشي و آينده نگري اين روحاني برخوردار از ديد وسيع و منزه از نگرشهاي محدود ناشي ميشود. اين نکته دقيق را نيز بايد به اين واقعيت اضافه کنيم که انساني ميتواند در عين بيتکلف بودن، بلندنظر هم باشد که بر نفس خود مسلط باشد، خود را نبيند و به جاي انديشيدن به منافع خود، به منافع مردم فکر کند و براي تأمين آن همت نمايد.
فراتر از خود
از مولاي متقيان حضرت علي عليهالسلام نقل است که فرمودند: «لايقيم امرالله الامن لايصانع ولايضارع ولايتبع المطامع» احکام دين خدا را فقط کساني ميتوانند برپا دارند که أهل تصنع، خودنمائي و پر کردن جيب خود نباشند.
بسيار ديدهايم انسانهائي را که مدعي اقامه احکام دين خدا و برپا داشتن حاکميت ديني بودند و هستند ولي به روشهاي غيرطبيعي و دور از واقعيت متوسل ميشوند، براي بزرگ جلوه کردن در چشم مردم تلاش ميکنند و منافع مادي خود را بر انجام وظايفي که برعهده دارند ترجيح ميدهند. اين افراد هرگز در تحقق آنچه برعهده گرفتهاند موفق نخواهند بود، زيرا کارنامه آنها پر است از عملکردهاي مصنوعي که براي جلب نظر مردم انجام ميدهند و همين نگاه غيرواقعي آنها را به تأمين منافع خود به جاي تلاش براي تأمين منافع مردم وا ميدارد.
آقاي هاشمي رفسنجاني در کارنامه درخشان بيش از نيم قرن حيات مبارزاتي، مسئوليتهاي سياسي، تقنيني، اجرائي و فرهنگي خود ثابت کرده است که اهل تصنع و خودنمائي نبوده و تأمين منافع مردم همواره اصل اساسي و محوري برنامههايش را تشکيل ميداده است. در دوران مبارزات سياسي، زير شديدترين شکنجهها به تطميعها بياعتنائي کرد، از موقعيتها گذشت و براي تحقق هدف مقدسي که داشت در برابر فشارها و تهديدها مقاومت کرد. در دوران مسئوليت در نظام جمهوري اسلامي هرگز براي جلب نظر اين و آن مرتکب سخن يا عملي نشد و برخلاف شايعات فراواني که معاندان ساختند هرگز کيسهاي از بيت المال براي خود ندوخت بلکه از آغاز نهضت تا آخر عمر از اموال شخصي خود براي انقلاب و اسلام و مردم هزينه کرد.
رمز موفقيت آقاي هاشمي رفسنجاني در تمام کارهائي که برعهده گرفت نيز در همين روش طبيعي و دور از تصنع و خودنمائي و طمع ورزي اوست. او واقعاً توانست به همان ميزان که در توان داشت، امر خدا را اقامه کند و به بندگان خدا خدمت نمايد. او هرگز هيچ کاري را براي رسيدن به پول و شهرت انجام نداد چرا که در اوج شهرت بود و با پشتوانه ارثي که از پدر به او رسيده بود از نظر معيشت بينياز بود و اين بينيازي در تمام بخشهاي مادي و معنوي او جلوه گر شد. هاشمي رفسنجاني يک روحاني آرمان گرا بود که شکوفائي شخصيت علمي، معنوي، مديريتي و انقلابي او در اوج بود و در انجام رسالتي که در عصر مهجور بودن دين و اخلاق، براي خود تعريف کرده بود به کمک او شتافت. اين روحاني انقلابي واقع نگر و واقع گرا، همواره به اموري فراتر از تعلقات شخصي ميانديشيد و حوزه تعهدي خود را فراتر از ايران و حتي جهان اسلام ميدانست. او تلاش ميکرد اصول انساني را براي تمام ملتها در سطح کره زمين تبيين و زمينه تحققق آن را تأمين کند. احترام فوقالعادهاي که دولتها و ملتها در بسياري از کشورها براي او قائل بودند و حسرتي که در فقدان او نشان دادند، تعامل معنوي ميان او جهان امروز را به روشني نشان داد.
مردم شناسِ مردم دوست
به آيتالله هاشمي رفسنجاني به خاطر پذيرفتن فردي که او را همراه و همفکر با ايشان نميدانستم، در مجمع تشخيص مصلحت نظام به عنوان يک همکار اداري هشدار دادم. ايشان گفتند: اين شخص از همه جا طرد شده، شغلش را از او گرفتهاند و پولي براي گذران زندگي ندارد. خانواده او چه گناهي دارند که بايد گرسنه بمانند؟ من اخلاقاً احساس وظيفه ميکنم اين شخص را در اينجا مشغول به کار کنم تا زن و بچه او گرسنه نمانند.
اين منطق، يعني غمخوار مردم بودن. جالب اين است که شخص مورد نظر تا آخر عمر آقاي هاشمي رفسنجاني در مجمع مشغول کار بود و اقدام خلافي نيز از او مشاهده نشد. آنچه اينجانب از اين واقعه دريافتم اين است که اين روحاني مردم دوست، يک مردم شناس هم بود. او با همين شيوه برخورد، موفق به تعديل تفکر انسانها ميشد و افراد زيادي را از انحراف فکري نجات ميداد.
در يکي از ديدارهاي خصوصي با آقاي هاشمي درباره ديدار با فرد معاندي که عليه ايشان تبليغات زيادي کرده بود و اتهامهاي اقتصادي زيادي به اين مرد پاک و متواضع وارد نموده بود، پرسيدم. سؤالم اين بود که چه شد به چنين فردي اجازه آمدن به ديدارتان را داديد؟
گفتند: او به صورت سرزده و بدون وقت قبلي به همراه فردي که وقت ملاقات داشت به دفتر آمد. هنگامي که اين شخص وارد اطاق من شد و مطالب خود را مطرح کرد به من اطلاع داد فلان شخص هم آمده و اکنون در اطاق انتظار است و مايل است به ديدار من بيايد، منهم موافقت کردم و او آمد و با شرمسازي سلام کرد ولي من او را در بغل گرفتم و درخواست بخشش او را پذيرفتم و گفتم ناراحت نباشيد و گذشته را فراموش کنيد.
در اين برخورد بزرگوارانه، هيچ شرطي براي شخص خطاکار در نظر گرفته نشد و آقاي هاشمي رفسنجاني بدون قيد و شرط، دشمن خود را در آغوش گرفت و او را بخشيد. اين شخص نيز تا امروز که يکسال از فقدان اين بخشنده با کرامت ميگذرد و سالها از آن واقعه فاصله گرفته ايم، مرتکب اقدام مشابهي نشده و به نظر ميرسد به يک انسان بيآزار تبديل شده است.
براي يک مسئول با نفوذ که قدرت احقاق حق خود را دارد و داراي موقعيتي ممتاز است راههاي مختلفي براي برخورد با افراد معاند و مخالف به ويژه کساني که مرتکب اتهام زدن و ضربه وارد کردن به حيثيت او ميشوند، وجود دارد. در چنين موقعيتي اگر کسي بدون قيد و شرط و به راحتي از حق خود بگذرد، کاري بزرگ و ستودني کرده است، کاري که از مصاديق روشن مردم دوستي، ايثار و عزت نفس است.
مدارا به نفع منافع ملي
عرف عقلا در تمام جوامع بشري و در طول تاريخ اين بوده و هست که براي خدمتگزاران به مردم، به ويژه اگر اين خدمت از جنس آزاد کردن يک ملت از يوغ استعمار و استبداد و به ارمغان آوردن استقلال و آزادي و عزت و کرامت باشد، حساب ويژهاي باز ميکنند. کساني که در چنين راهي متحمل زندان و شکنجه و محروميتها ميشوند، افرادي استثنائي هستند که در خاطرهها ميمانند، مورد تکريم مردم هستند و نام آنان در تاريخ ثبت ميشود.
آقاي هاشمي رفسنجاني در ميان افرادي که براي نجات دادن ايران از چنگال استعمار و استبداد و تأمين استقلال و آزادي اين کشور تلاش کردند از برجستهترين هاست. جايگاه او در اين عرصه چنان است که امام خميني بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي حيات او را با حيات نهضت اسلامي يکسان دانسته و درباره او گفته است: هاشمي زنده است چون نهضت زنده است.
اين استوانه نظام اسلامي، در دهههاي آخر عمر خود به دليل آنکه حاضر نشد هيچ ناروائي بر مردم روا دانسته شود، آماج حملات قرار گرفت و بسياري از حقوق اجتماعي از او سلب شد. هاشمي رفسنجاني اين نارواها را به جان خريد ولي حاضر نشد استقلال رأي خود را از دست بدهد و بر سر حقوق مرم با قدرتمداران زياده خواه معامله کند. روزي درحالي که نامهربانيها و فشارها به اوج رسيده بود از او پرسيدم اين روزها که توپخانه مخالفان و بدخواهان عليه شما بسيار سنگين است، در چه حالي هستيد؟ خنديد و گفت: شيريني زندگي به همين است. تحمل همين فشارهاست که به زندگي معني ميدهد.
همان روز گفتگوي دو نفره ما تا اذان ظهر طول کشيد و هاشمي رفسنجاني در اطاق مطالعه خود به نماز ايستاد. در آن نماز چنان آرامش و طمأنينهاي در او يافتم که از انساني که آماج چنان هجمههاي سنگين است، باور نکردني بود.
تجربه شخصي من در چند دهه معاشرت با آيتالله هاشمي رفسنجاني اين نکته را برايم قطعي ساخته که ويژگيهاي کم نظير ايشان از قبيل مدارا با مخالفان و معاندان، ايستادگي بر سر حقوق مردم، بردباري، آزادمنشي، منزه بودن از خودستائي و خود بزرگ بيني، پرهيز از برخوردهاي تصنعي، مردم دوستي و صبر و ايثار و گذشت، ناشي از تدين بود. او در بسياري موارد حاضر شد از همه چيز خود بگذرد تا به منافع ملي لطمهاي وارد نشود. بارها از او پرسيدم چرا به جاي تحمل ناملايمات و صبري که همراه با استخوان در گلو و خار در چشم است کاري نميکنيد؟ در جواب ميگفت: هر اقدامي ممکن است به ايجاد مشکلاتي براي کشور و ضربه وارد شدن به انسجام ملت منجر شود و من ترجيح ميدهم همه چيز را تحمل کنم تا به کشور و نظام آسيبي وارد نشود.
اين روح بلند را در کمتر انساني ميتوان يافت، روحي که وجود صاحب خود را از مهرورزي، عاطفه، دلسوزي براي عموم مردم بدون در نظر گرفتن قوميت و دين و مذهب و گرايشهاي سياسي سرشار ميکند و به اوج ايثار و از خودگذشتگي ميرساند. عواطف انساني اين روح لطيف و خير کثيري که به مردم و جامعه و کشور و نظام رساند، داستان مفصلي دارد که در قالب کتابي قطور ميتوان آن را ثبت کرد. استفاده صحيح و دقيق از فرصتها که موجب نگارش دهها جلد کتاب تفسير قرآن کريم توسط اين عالم برجسته شد و کتابهائي در کلام جديد و ثبت خاطرات که تاريخ کم نظير دوران انقلاب و جمهوري اسلامي را ماندگار کرده است از نتايج زمان شناسي و استفاده صحيح از وقت است که بايد به عنوان ميراث جاودان اين روحاني انقلابي، روشن ضمير و آزادانديش به همت علاقمندان به سرفرازي ايران و نظام جمهوري اسلامي حفاظت و به نسلهاي آينده منتقل شود.
وجود اين همه امتياز و باقي ماندن اين همه آثار از فردي که بخش عمدهاي از عمر خود را در زندان و تعقيب گذراند و فشارها و محدوديتهاي زيادي را در سراسر عمر خود تحمل کرد، پديدهاي فوقالعاده است که نشان ميدهد او انساني خودساخته بود و روش زندگي او يک مکتب را براي آموزش چگونه زندگي کردن در اختيار معاصران و آيندگان قرار ميدهد. ملت ايران، هنگامي به سعادت خواهد رسيد که چنين انسانهاي خودساخته و صاحب مکتبي را الگوي خود قرار دهد.
*پيشگام بودن آيتالله هاشمي رفسنجاني در لبيک گفتن به نداي امام خميني براي مبارزه با رژيم وابسته و خودکامه پهلوي و تحمل زندان و شکنجه و فشارها و محروميتها در اين راه، ناشي از آزادانديشي سياسي اين انقلابي بزرگ عصر ما بود
*آيتالله هاشمي رفسنجاني در مسائل اجتماعي و زندگي مردم، با بلندنظري کمنظيري بيشترين امکانات رفاهي را در نظر ميگرفت و در اين فکر بود که ايران از بالاترين شاخصهاي مادي و معنوي زندگي اجتماعي برخوردار باشد و جالب اينکه او براي تحقق اين شاخصها با تمام توان عليه موانع و مانعتراشان ميايستاد
*رمز موفقيت آيتالله هاشمي رفسنجاني در تمام کارهايي که برعهده گرفت، در روش طبيعي و دور از تصنع و خودنمايي و طمعورزي اوست
*تجربه شخصي در چند دهه معاشرت با آيتالله هاشمي رفسنجاني، اين نکته را برايم قطعي ساخته که ويژگيهاي کمنظير ايشان از قبيل مدارا با مخالفان و معاندان، ايستادگي بر سر حقوق مردم، بردباري، آزادمنشي، منزه بودن از خودستايي و خود بزرگبيني، پرهيز از برخوردهاي تصنعي، مردم دوستي و صبر و ايثار و گذشت، ناشي از تدين بود
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.