10 تیر 1404
سرا بیش از همه به خاطر ورقهای عظیم فولاد زنگزده و منحنیشکلاش، مانند مجموعهی ۱۰۳۴ تُنیِ «مسئلهی زمان» شناخته میشود؛ مجموعهای که سالن اصلی موزه گوگنهایم بیلبائو را پر کرده است. این آثار سنگین فضاهایی را که در آن نصب میشدند، بهکلی دگرگون میکردند و اغلب گفته میشد که در بینندگان خود واکنشهای فیزیکی برمیانگیزند. خود سِرا در اینباره گفته بود: «من دارم در مرزِ آنچه ممکن است، کار میکنم.»...او گفته بود : «تمام رابطهی موضوع-ابژه برعکس میشود. محتوای کار تویی! اگر وارد اثر نشوی و با آن درگیر نشوی، محتوایی وجود ندارد.»
تبریز امروز:
عکس از Costa Aerin برای تبریز امروز بیلبائو اسپانیا
این هنرمند آمریکایی که به دلیل دگرگون کردن مرزهای مجسمهسازی شناخته میشد، در سن ۸۵ سالگی درگذشت.
سرا بیش از همه به خاطر ورقهای عظیم فولاد زنگزده و منحنیشکلاش، مانند مجموعهی ۱۰۳۴ تُنیِ «مسئلهی زمان» شناخته میشود؛ مجموعهای که سالن اصلی موزه گوگنهایم بیلبائو را پر کرده است. این آثار سنگین فضاهایی را که در آن نصب میشدند، بهکلی دگرگون میکردند و اغلب گفته میشد که در بینندگان خود واکنشهای فیزیکی برمیانگیزند. خود سِرا در اینباره گفته بود: «من دارم در مرزِ آنچه ممکن است، کار میکنم.»
سرا در سال ۱۹۳۸ در سانفرانسیسکو متولد شد. مادرش یهودی روستبار بود و پدرش اسپانیاییتبار، که در یک کشتیسازی لولهکش بود. سِرا در کودکی با دیدن به آبانداختن یک کشتی تحتتأثیر قرار گرفت و مادرش او را به طراحی تشویق کرد. او در دانشگاه ییل در رشته هنرهای زیبا تحصیل کرد و همدورهی هنرمندانی چون چاک کلوز و نانسی گریوز (که بعدها نخستین همسرش شد) بود. اما زمانی که در یک شوخی با منتقد مهمان، رابرت راوشنبرگ، یک مرغ زنده به کلاس آورد، برای دو هفته از دانشگاه تعلیق شد.
او طی سفری به پاریس به همراه فیلیپ گلس، از استودیوی کنستانتین برانکوشی دیدن کرد و در مکانهایی که آلبرتو جاکومتی، قهرمانش، رفتوآمد داشت، پرسه زد. اما این در اسپانیا و با تماشای نقاشی لاس مِنیناس (ندیمهها) اثر دیهگو ولاسکس بود که سرا نگاهش به هنر را کاملاً بازنگری کرد. این نقاشی از سده ۱۷ که با مفهوم «تماشا» بازی میکند، او را وارد دورهای از «گیجی مطلق» کرد؛ دورهای که حتی شامل کار با حیوانات تاکسیدرمیشده هم میشد، تا اینکه سرانجام سرا به سوی مجسمهسازی چرخید و این ایده را مطرح کرد که خودِ تماشاگر، موضوع واقعیِ اثر هنری است.
او در سال ۲۰۰۸ به گاردین گفت:
«تمام رابطهی موضوع-ابژه برعکس میشود. محتوای کار تویی! اگر وارد اثر نشوی و با آن درگیر نشوی، محتوایی وجود ندارد.»
در دهه ۱۹۶۰، سِرا بخش زیادی از وقتش را در صحنهی هنری زیرزمینی نیویورک سپری کرد، جایی که با مواد نامتعارفی چون لاتکس، نئون و سرب مذاب کار میکرد. او با «قطرهپاشی» سرب مذاب به پای دیوارها و شکلگیری آن پس از سرد شدن، آثاری ناهنجار و فلزی پدید آورد. در اواخر همان دهه، با اثر «ضربه: برای روبرتا و رودی» که یک صفحه فولادی را در وسط اتاق نصب کرده بود، به موفقیتی بزرگ رسید؛ اثری که دیدگاه بیننده را دگرگون میکرد و به هدفش در بازی با ادراک نزدیکتر شده بود.
در سال ۱۹۷۰ از نانسی گریوز جدا شد و به ساخت مجسمههای محیطی در ژاپن، کانادا و نقاط مختلف آمریکا روی آورد؛ آثاری که با توجه به توپوگرافی محل ساخته میشدند و تجربهی بیننده هنگام گام برداشتن در اطرافشان را مدنظر قرار میدادند. اما مجسمههای شهری او بودند که بیشترین جنجال را به پا کردند. در سال ۱۹۸۱، زمانی که اثر کمان کج (Tilted Arc) در میدان فدرال منهتن نصب شد، این دیوار ۳۶.۵ متری از فولاد زنگزده واکنشهای تندی برانگیخت. برخی آن را زشت دانستند و سِرا بعدها گفت که حتی پوسترهایی با مضمون «سِرا را بکشید» دیده بود.
در یک جلسهی استماع عمومی در سال ۱۹۸۵، هیئتی به جمعآوری اثر رأی داد. سرا از دولت آمریکا شکایت کرد، اما ناکام ماند. اثر به سه قطعه تقسیم و به انبار بروکلین منتقل شد. او در آن زمان گفت:
«من فکر نمیکنم وظیفهی هنر خوشایند بودن باشد»، و حذف این اثر را به از دست دادن عضوی از خانواده تشبیه کرد.
در عوض، با بالا رفتن سن، مردم بیشتر به آثار عظیم فولادیاش گرایش پیدا کردند؛ آثاری که به نظر میرسید به عصر صنعتی و خاطرات کودکیاش در کشتیسازی ارجاع میدهند. اثر Fulcrum که در سال ۱۹۸۷ در نزدیکی ایستگاه لیورپولاستریت لندن نصب شد، برخلاف Tilted Arc با استقبال بهتری مواجه شد.
مجموعه مسئلهی زمان شامل هشت مجسمهی منحنی که میان سالهای ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۵ ساخته شد، شاهکار دوران حرفهای او شد. دو سال پس از نصب این آثار در گوگنهایم بیلبائو، سرا دومین نمایشگاه مرور آثارش را در موزه هنر مدرن نیویورک برگزار کرد. آثارش اکنون در مناظر طبیعی و موزههایی از ایسلند تا نیوزیلند و قطر دیده میشوند.
سرا از سال ۱۹۸۱ با کلارا وایرگراف، مورخ هنر، ازدواج کرده بود و تا دهه ۸۰ زندگیاش همچنان فعال بود. خودش نمایشگاه سال ۲۰۱۹ در گالری گاگوسیان نیویورک را «سنگینترین نمایشگاه عمرم» نامید. تا زمان مرگش، او به عنوان شناختهشدهترین مجسمهساز زنده در آمریکا شهرت داشت؛ هنرمندی که آثار سنگین و فیزیکیاش با جهان سبک و بیوزن دیجیتال در تضاد بود. او در سال ۲۰۱۵ در گفتوگو با مایکل کریگ-مارتین، هنرمند مفهومی، وقتی از او پرسیده شد که آیا هنرمند دیگری به شکل او با مجسمهسازی مواجه میشود، پاسخ داد:
«فکر نمیکنم کسی اینطور باشد.»
مفهوم و منطق پشت مجسمه "The Matter of Time" اثر ریچارد سراریچارد سرا یکی از برجستهترین مجسمهسازی های معاصر با استفاده از فولاد کورتن شناخته شده است. اثر "The Matter of Time" (ماده زمان)، که در سال ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۵ خلق شد و در موزه گوگنهایم بیلبائو در اسپانیا نصب شده است، . این اثر مجموعهای از چندین مجسمه بزرگ و منحنی از جنس فولاد است که در فضایی وسیع قرار گرفتهاند و تجربهای منحصربهفرد از فضا، زمان و تعامل فیزیکی-روانی برای بیننده ایجاد میکنند.
مفهوم "The Matter of Time"منطق پشت طراحی اثر
- تجربه فضا و حرکت:
- سرا در "The Matter of Time" به دنبال خلق تجربهای فیزیکی و حسی برای بیننده است. این اثر شامل هشت مجسمه عظیم است که به شکلهای مختلفی مانند مارپیچ، بیضی، و منحنیهای مواج طراحی شدهاند. بیننده با قدم زدن در میان این ساختارها، مسیری غیرخطی را طی میکند که حس جهتگیری، تعادل و حتی گاه سرگشتگی را به چالش میکشد.
- برخلاف مجسمههای سنتی که بهعنوان اشیایی برای مشاهده از فاصله طراحی میشوند، این اثر بیننده را به درون خود دعوت میکند. شما نهتنها مجسمه را میبینید، بلکه آن را "تجربه" میکنید. این تعامل فیزیکی باعث میشود که بدن و ذهن بیننده به بخشی از اثر تبدیل شوند.
- زمان بهعنوان ماده اصلی:
- عنوان اثر، "The Matter of Time" (ماده زمان)، به مفهوم زمان بهعنوان یک عنصر ملموس اشاره دارد. سرا معتقد بود که زمان در تجربه انسانی نهتنها یک مفهوم انتزاعی، بلکه یک ماده ملموس است که از طریق حرکت در فضا درک میشود.
- هنگام حرکت در میان مجسمهها، سرعت قدم زدن، تغییرات نور و سایه، و تغییر زوایای دید، حس زمان را برای بیننده تغییر میدهند. گاه مسیرهای تنگ و مارپیچ حس فشردگی زمان را ایجاد میکنند، و گاه فضاهای باز حس گسترش زمان را القا میکنند. این اثر زمان را بهعنوان یک بعد ملموس و قابلتجربه به نمایش میگذارد.
- ماده و مقیاس:
- سرا از فولاد کورتن استفاده کرد، مادهای که به دلیل زنگزدگی طبیعی و رنگ قهوهای مایل به قرمز، حسی از گذر زمان و فرسایش را منتقل میکند. این انتخاب ماده بهطور مستقیم به موضوع زمان در اثر اشاره دارد.
- مقیاس عظیم مجسمهها (برخی تا ۴ متر ارتفاع و بیش از ۳۰ متر طول دارند) حس عظمت و حتی فشار روانی را به بیننده القا میکند. این مقیاس بزرگ باعث میشود که انسان در برابر اثر احساس کوچکی کند، گویی در برابر نیروی عظیم طبیعت یا زمان ایستاده است.
- دیالکتیک بین آزادی و محدودیت:
- مسیرهای پیچدرپیچ و فضاهای تنگ و باز در "The Matter of Time" تناقضی بین آزادی حرکت و محدودیتهای فیزیکی ایجاد میکنند. بیننده در برخی نقاط احساس محصور شدن میکند و در نقاط دیگر حس رهایی. این تضاد بازتابی از تجربه انسانی در مواجهه با محدودیتهای زندگی و آزادیهای گاهبهگاه است.
- سرا عمداً مسیرهای غیرقابلپیشبینی طراحی کرد تا بیننده را از کنترل کامل بر تجربه خود محروم کند، و این حس عدم قطعیت را بهعنوان بخشی از زندگی انسانی برجسته کرد.
- مینیمالیسم و تجربه وجودی:
- سرا بهعنوان یک هنرمند مینیمالیست، از فرمهای ساده و هندسی استفاده کرد، اما این سادگی در خدمت خلق تجربهای عمیقاً وجودی است. "The Matter of Time" از بیننده میخواهد که با جسم و ذهن خود در لحظه حضور داشته باشد و با فضا، ماده و زمان تعامل کند.
- این اثر به جای روایت یک داستان خاص، تجربهای ناب و بدون واسطه ارائه میدهد که به بیننده اجازه میدهد معانی شخصی خود را از آن استخراج کند.
پیام و تأثیر فرهنگی"The Matter of Time" بیش از یک اثر هنری، یک تأمل فلسفی درباره وجود انسان، زمان، و رابطه ما با محیط است. این اثر به بیننده یادآوری میکند که زمان نهتنها یک مفهوم انتزاعی، بلکه نیرویی است که زندگی ما را شکل میدهد. آلام و تراژدیای که در این اثر وجود دارد، نه در یک روایت مشخص، بلکه در حس عدم قطعیت، فشار فضاهای تنگ، و عظمت فولاد نهفته است—احساساتی که میتوانند به تجربه انسان در جهانی پر از محدودیت و تغییر تشبیه شوند.برای مهاجران یا افرادی مانند تاکویچی فوجی (که در نوشته های قبلی ذکر شده است)، این اثر میتواند بهطور غیرمستقیم بازتابدهنده تجربه بیگانگی و مبارزه با محدودیتهای اجتماعی باشد. همانطور که فوجی در اردوگاههای بازداشت با هنرش به محدودیتها پاسخ داد، سرا نیز با "The Matter of Time" به ما نشان میدهد که چگونه میتوان از طریق تجربه و خلاقیت، با زمان و ماده بهعنوان نیروهای محدودکننده و در عین حال رهاییبخش مواجه شد. نتیجهگیری مفهوم "The Matter of Time" در تجربه مستقیم فضا، زمان و ماده ریشه دارد. منطق پشت طراحی آن، خلق یک محیط فراگیر است که بیننده را به مشارکت فعال در تجربهای وجودی دعوت میکند. این اثر با استفاده از فولاد کورتن، مقیاس عظیم، و مسیرهای پیچدرپیچ، زمان را بهعنوان مادهای ملموس و قابلتجربه به تصویر میکشد و بیننده را به تأمل درباره رابطهاش با محیط، محدودیتها و آزادیها وامیدارد.
- تأثیر معماری و فضا:
- سرا با همکاری معمار موزه گوگنهایم، فرانک گری، این اثر را بهگونهای طراحی کرد که با معماری منحنی و سیال موزه هماهنگ باشد. فضای گالری که این اثر در آن قرار دارد، بهطور خاص برای "The Matter of Time" طراحی شده است تا تجربه حرکت در میان مجسمهها تقویت شود.
- منطق طراحی سرا این بود که مجسمهها نهتنها در فضا قرار گیرند، بلکه خود فضا را تعریف کنند. دیوارهای فولادی منحنی مانند دیوارهای یک ماده عمل میکنند که بیننده را در مسیری هدایت میکنند که هم کنترلشده و هم غیرقابلپیشبینی است.
- تعامل بدن و محیط:
- سرا بهشدت به نقش بدن انسان در تجربه هنر اعتقاد داشت. او میگفت که هنر باید چیزی باشد که شما با تمام وجودتان آن را حس کنید، نه فقط با چشمانتان ببینید. در "The Matter of Time"، حرکت فیزیکی بیننده (قدم زدن، چرخیدن، توقف) بخشی از منطق اثر است. این حرکت باعث میشود که بیننده بهطور فعال در خلق معنا مشارکت کند.
- منطق پشت این طراحی این است که تجربه فضایی و حسی میتواند آگاهی انسان را از رابطهاش با محیط و زمان تغییر دهد.
- فلسفه زمان و ماده:
- سرا در مصاحبههایش بارها به این موضوع اشاره کرده که زمان و ماده برای او مفاهیمی بههمپیوستهاند. فولاد کورتن، که با گذر زمان تغییر رنگ میدهد و زنگ میزند، بهعنوان مادهای انتخاب شد که خود نشاندهنده گذر زمان است.
- منطق او این بود که زمان، مانند ماده، چیزی است که میتوان آن را شکل داد و تجربه کرد. او با خلق مسیرهای پیچیده و متغیر، زمان را از یک مفهوم خطی به یک تجربه چندبعدی تبدیل کرد.
- چالش با قراردادهای هنری:
- سرا با این اثر قراردادهای سنتی مجسمهسازی را به چالش کشید. به جای خلق اشیایی که صرفاً برای تماشا هستند، او فضاهایی خلق کرد که بیننده را درگیر میکنند. منطق او این بود که هنر باید تجربهای فراگیر باشد، نه صرفاً یک شیء تزئینی.
- او همچنین با مقیاس عظیم و ماده صنعتی فولاد، هنر را از گالریهای کوچک به فضاهای عمومی و عظیم منتقل کرد، که این خود چالشی با ایدههای سنتی درباره مکان هنر بود.
زندگی نامه با استفاده از گاردین
عکس از Costa Aerin بیلبائو
توفیق وحیدی آذر
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.