31 تیر 1400

میخ روی نرده های چوبی ! + ویدئو

یک قصه قدیمی

روزی روزگاری در دهکده ای دور دست و سر سبز پسر بچه ای به همراه پدر و مادر زندگی می کرد. او تنها فرزند خانواده بود . پدر و مادر به خاطر بد رفتاری های او به تنگ آمده بودند. پسر بچه عادت داشت که زود عصبانی شده و با طعنه و سرزنش با دیگران رفتار کند و این بد رفتاری او باعث آزرده خاطر شدن دیگران می شد. پسرک به خاطر عصبانیتی که داشت همسایه ها و دوستانش را مورد آزار و اذیت قرار داده و به آنان نیش زبان می زد. پدر و مادرش بارها به او توصیه کرده بودند که عصبانیت خود را کنترل کرده وبا مهربانی با دیگران رفتار کند ولی متاسفانه همه ی تلاش های آنها بی نتیجه مانده بود . بالاخره پدرش بعد از روزها فکر نقشه ای به ذهنش رسید.

تبریز امروز:

 

روزی روزگاری در دهکده ای دور دست و سر سبز پسر بچه ای به همراه پدر و مادر زندگی می کرد. او تنها فرزند خانواده بود . پدر و مادر به خاطر بد رفتاری های او به تنگ آمده بودند. پسر بچه عادت داشت که زود عصبانی شده و با طعنه و سرزنش با دیگران رفتار کند و این بد رفتاری او باعث آزرده خاطر شدن دیگران می شد.
پسرک به خاطر عصبانیتی که داشت همسایه ها و دوستانش را مورد آزار و اذیت قرار داده و به آنان نیش زبان می زد. پدر و مادرش بارها به او توصیه کرده بودند که عصبانیت خود را کنترل کرده وبا مهربانی با دیگران رفتار کند ولی متاسفانه همه ی تلاش های آنها  بی نتیجه مانده بود . بالاخره پدرش بعد از روزها فکر نقشه ای به ذهنش رسید.
یک روز پدرش یک کیسه بزرگی پر از میخ به او داده و از او درخواست کرد که هر بار که عصبانی می شود ، یک میخ برداشته و به نرده چوبی خانه شان بکوبد . در ابتدا پسربچه درخواست پدرش را قبول نکرده وعصبانی شد و کنترلش را از دست داد وبا اکراه شروع به کوبیدن میخ ها کرد. رفته رفته از این کارخوشش آمد و با هیجان خاصی به کوبیدن میخ ها ادامه داد.

میخ روی نرده - قصه کهن
هر زمان که عصبانی می شد و کنترلش را از دست میداد، فورا میخی برداشته و روی نرده ها می کوبید. در روز اول ۳۰ دفعه و ۳۰ عدد میخ را روی تخته کوبید. 
 به تدریج ،تعداد میخ ها برای چکش کاری روی تخته کم شدند و رفته رفته دیگر هیچ میخی برای کوبیدن باقی نماند. پسر کوچولو چندین روز را صبر کرد تا بلکه پدرش برای او میخ بیاورد . چندروز به همین منوال گذشت و او هیچ میخی را روی نرده چوبی نکوبیده بود. پدرش بعد از دیدن ماجرا رو به پسرش کرده و گفت حالا نوبت آن رسیده که تمامی میخ هایی را که این مدت روی نرده ها کوبیده ای را از جایشان در بیاوری! چند روزی گذشت و پسر توانست اکثر میخ ها را از روی نرده جدا کند.ولی با این حال به هیچ وجه نتوانست تمامی میخ ها را بکند و چند تایی به صورت نیمه کنده شده روی نرده ها باقی ماندند.
پسر این موضوع را به پدرش گفت. پدرش از او خواست که تا تعداد سوراخ های به جا مانده بعد از کنده شدن میخ ها را به او نشان دهد.پدر پرسید پسرم الان روی نرده ها چی میبینی؟
پسر جواب داد سوراخ های نامرتب زیاد! پدرش گفت : "پسرم میخ ها مثل بد خلقی ، عصبانیت و کلمات نامناسبی هستند که تو هنگام عصبانیت به کار میبری. وقتی تو از کلمات و رفتار های نامناسب استفاده میکنی مثل همان میخ ها بر روح و روان و جسم انسانها کوبیده میشود.
روی نرده ها پر بود از سوراخ های زیادی ولی همه جای آن یکسان به نظر نمی رسید. بعضی از میخ ها به صورت نیمه کشیده روی آن باقی مانده بودند. این کار مانند این است که تو با چاقو یک نفر را زخمی کنی و بعدا بگویی ببخشید. زخم چاقو تا ابد روی او باقی خواهد ماند.تو هم وقتی هنگام عصبانیت از کلمات و رفتار های نامناسب استفاده میکنی در واقع به روح و جسم آدم ها چاقو میزنی و آنها را زخمی میکنی.
پس پسرم از کلمات برای هدفهای بهتر مثل ایجاد ارتباط با دیگران و محبت و عشق ورزی به مردم استفاده کن.کلمات نامناسب و ناشایست به روح و روان انسانها آسیب میزنند پس با کلمات باید مهربان بود و با آنها مهربانی را به مردم هدیه داد.

 

برگردان به فارسی: نسیم محمودیان

ارتباط با تبریز امروز

اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.

info@tabriz-emrooz.ir

اشتراک در خبرنامه

برای اطلاع از آخرین خبرهای تبریز امروز در کانال تلگرام ما عضو شوید.

کانل تلگرام تبریز امروز

فرم تماس با تبریز امروز

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری تبریز امروز بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی وتولید توسططراح وب سایت