4 مرداد 1403
اسکارستد نمایشگاه گروهی Shades of Grey را ارائه میکند که رنگهای بین سیاه و سفید را در بر میگیرد و بر زیبایی آرام ناشی از عدم وجود رنگ تأکید میکند. در این نمایشگاه آثاری از مارتین باره، گئورگ بازلیتز، جان باک، جورج کاندو، هانس جوزفسون، کاوس، رابرت مپلتورپ، آلبرت اولن، ریچارد پرینس، پائولا رگو، گرهارد ریشتر، رودولف استینگل، اندی وارهول، فیشلی و وایس، جیمز وایت و کریستوفر وول. این هنرمندان که در طول قرن بیستم و بیست و یکم کار می کنند، به زمان یا رسانه خاصی محدود نمی شوند، بلکه با تونالیته مشترکشان متحد می شوند.
تبریز امروز:
لندن انگلستان
اسکارستد نمایشگاه گروهی Shades of Grey را ارائه میکند که رنگهای بین سیاه و سفید را در بر میگیرد و بر زیبایی آرام ناشی از عدم وجود رنگ تأکید میکند. در این نمایشگاه آثاری از مارتین باره، گئورگ بازلیتز، جان باک، جورج کاندو، هانس جوزفسون، کاوس، رابرت مپلتورپ، آلبرت اولن، ریچارد پرینس، پائولا رگو، گرهارد ریشتر، رودولف استینگل، اندی وارهول، فیشلی و وایس، جیمز وایت و کریستوفر وول. این هنرمندان که در طول قرن بیستم و بیست و یکم کار می کنند، به زمان یا رسانه خاصی محدود نمی شوند، بلکه با تونالیته مشترکشان متحد می شوند.
در اوایل دهه 1970، گرهارد ریشتر پیش پا افتاده بودن رنگ خاکستری را بررسی کرد و ادعا کرد: «خاکستری. نه احساسات و نه تداعی را برمی انگیزد، در واقع نه قابل مشاهده است و نه نامرئی […]. این ظرفیت را دارد که هیچ رنگ دیگری مجبور نیست چیزی را "مرئی" کند. شاهکار درونگرای او اونه تیتل (1970) زیبایی شناسی نیهیلیستی را به تصویر می کشد که پس از جنگ نفوذ کرد. آلمان هنوز هم عناصر متعالی را منتقل می کند. به همین دلیل، ریشتر مانند آلبرت اوهلن، هنرمند آلمانی، از پالت پشتی برای بررسی پارادوکسهای نقاشی استفاده کرد. در Titankatze Mit Versuchstier (گربه تیتانیومی با حیوان آزمایش شده در آزمایشگاه) (1999) اولن با محدود کردن خود به خاکستری مرزهای ادراک را پیش میبرد تا «بهطور مصنوعی میل به رنگ را افزایش دهد» و محدودیتهای نقاشی را آشکار میکند. از سوی دیگر، پیتر فیشلی و دیوید وایس در کمد کوچک (1987)، اثری در اندازه واقعی که تماماً از لاستیک سیاه خلق شده است، به بررسی شعرهای پیش پاافتادگی می پردازند. هدف از کار افتاده است، فایده ندارد و به سیاهی عمیق تبدیل شده است تا بر «هیچ» بودن آن تأکید کند و شیفتگی هنرمند به امور پیش پا افتاده و پوچ را نشان دهد.
هدف از نقاشی مدتهاست که در هنر معاصر زیر سوال رفته است و هنرمندانی مانند کریستوفر وول، جان باک، رودولف استینگل و ریچارد پرینس با نبوغ و طنز به این مشکل برخورد می کنند. شاهزاده چه چهره اش (1989) متعلق به مجموعه نقاشی های سفید است که بر اساس نقاشی های جوک قبلی او (1984-1990) ساخته شده است. مطابق با عنوان مجموعه، این نقاشیها کاملاً خنثی هستند و تصاویری که با صفحه ابریشمی بر روی هم قرار گرفتهاند، متن دستنویس و حروف شابلون شده را در هم میآمیزند. به همین ترتیب، کریستوفر وول از رنگ برای زیبایی مکانیکی اجتناب می کند. در دروازه (P14) (1986) پشم آگاهانه بین قابلیت پیشبینی بازتولید تجاری و ناسازگاری لمس هنری در نوسان است و از یک غلتک الگوی آماده با رنگ آلکیدی برای تقویت کیفیت صنعتی خود استفاده میکند. در همین راستا، رودولف استینگل (2012) از سری مشهور نقاشیهای فرش، بازآفرینی گسترده و نقاشیشدهای از یک قالیچه خاورمیانهای را ارائه میدهد که مجلل و شکوهی را میتاباند. استینگل با ترجمه این شی به واسطه رنگ، التماس می کند که رابطه بین هنر و دکور را زیر سوال ببرد و جاه طلبی او برای نقاشی غوطه ور را به تصویر بکشد. برعکس، مارتین باره، که در سالهای بعد کار میکرد، انقلابی در نقاشی انتزاعی از دیدگاه پروتو مینیمالیست ایجاد کرد. باره که بهخاطر روشهای نوآورانهی ترکیببندی خود شهرت دارد، حداقل رنگ سیاه را روی بوم سفید میپاشید، در فضای خالی شادی میکرد و گرایشهای همزمان را رد میکرد.
برای جیمز وایت و رابرت مپلتورپ، خودداری از رنگ به معنای بالا بردن حالت عادی و به تصویر کشیدن زیبایی در فرم است. در حالی که مپلتورپ از لنز دوربین برای رسیدن به اهداف خود استفاده می کند، وایت به سبک فوتورئالیستی نقاشی می کند و لحظات روزمره را از زاویه فیلم نوآر ثبت می کند. وایت دو شیشه (2018) را ارائه میکند، ترکیبی که به دو قسمت تقسیم شده است، در حالی که بر درخشش روزمره گوشههای نادیده گرفته شده تمرکز میکند. برعکس، مپلتورپ حس خاصی را در پرترههای طبیعت بیجان خود ایجاد میکند که تجسم آن از طریق تولیپ (1982) است. گل به شکلی عجیب و غریب انسانوارانه روی قاب قوس میدهد که تسلط هنرمند بر سایهها و فرم را نشان میدهد.
عدم وجود رنگ در مجسمه سازی اغلب پیش بینی می شود اما به هیچ وجه قطعی نیست. در حالی که جورج کاندو و هانس جوزفسون رنگهای باوقار برنز و برنج را در آغوش میگیرند، KAWS مجسمهاش، GONE (2020) را بهصورت کاملاً مدرن ارائه میکند. KAWS که بهخاطر زیباییشناسی پاپ تیرهاش شناخته میشود، از طریق شخصیتهای معروفش COMPANION و BFF از موضع پیتای میکل آنژ (1498-1499) تقلید میکند و لبه طنزی را به یک اثر مالیخولیایی القا میکند. KAWS مطابق با عنوان خود، از رنگ مشکی استفاده میکند، که نور را جذب میکند و حالتی شبح مانند را به مجسمهای در اندازه واقعی منتقل میکند.
تاکنون 256 سایه خاکستری ایجاد شده است و این نمایشگاه برخی از روش های استفاده از رنگ در نقاشی، مجسمه سازی و آثار روی کاغذ را برجسته می کند. آثار به نمایش درآمده، گاه تأمل برانگیز و حتی سرگرمکننده، لحظهای برای در نظر گرفتن تضادهای کامل، پیش پاافتاده و گهگاهی نقاشی ارائه میکنند.
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.