22 بهمن 1401

گر بهارِ عمر باشد باز بر تختِ چمن - چتر گل در سر کَشی، ای مرغِ خوشخوان غم مخور

غزل حافظ - خوشنویسی محمدعلی فرزبود

یوسفِ گُم گشته بازآید به کنعان، غم مَخُور کلبهٔ احزان شَوَد روزی گلستان، غم مخور ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مکن وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور گر بهارِ عمر باشد باز بر تختِ چمن چتر گل در سر کَشی، ای مرغِ خوشخوان غم مخور دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور هان مَشو نومید چون واقِف نِه‌ای از سِرِّ غیب باشد اندر پرده بازیهایِ پنهان غم مخور...................................... حافظا در کُنجِ فقر و خلوتِ شبهایِ تار تا بُوَد وِردَت دعا و درسِ قرآن غم مخور

تبریز امروز:

  در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم  سرزنشها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم مخور - غزل حافظ- محمدعلی فرزبود

یوسفِ گُم گشته بازآید به کنعان، غم مَخُور

کلبهٔ احزان شَوَد روزی گلستان، غم مخور

 

ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مکن

وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور

 

گر بهارِ عمر باشد باز بر تختِ چمن

چتر گل در سر کَشی، ای مرغِ خوشخوان غم مخور

 

دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت

دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور

 

هان مَشو نومید چون واقِف نِه‌ای از سِرِّ غیب

باشد اندر پرده بازیهایِ پنهان غم مخور

 

ای دل اَر سیلِ فنا بنیادِ هستی بَر کَنَد

چون تو را نوح است کشتیبان، ز طوفان غم مخور

 

در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم

سرزنشها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم مخور

 

گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

هیچ راهی نیست، کان را نیست پایان، غم مخور

 

حال ما در فِرقت جانان و اِبرامِ رقیب

جمله می‌داند خدایِ حالْ گردان غم مخور

 

حافظا در کُنجِ فقر و خلوتِ شبهایِ تار

تا بُوَد وِردَت دعا و درسِ قرآن غم مخور

 

****

ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت

جانم بسوختی و به دل دوست دارمت

 

تا دامنِ کفن نکشم زیرِ پایِ خاک

باور مکن که دست ز دامن بدارمت

 

محرابِ ابرویت بنما تا سحرگهی

دستِ دعا برآرم و در گردن آرمت

 

گر بایدم شدن سویِ هاروتِ بابلی

صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت

 

خواهم که پیش میرمت ای بی‌وفا طبیب

بیمار باز پرس که در انتظارمت

 

صد جوی آب بسته‌ام از دیده بر کنار

بر بویِ تخمِ مِهر که در دل بکارمت

 

خونم بریخت وز غمِ عشقم خلاص داد

مِنّت پذیرِ غمزهٔ خنجر گذارمت

 

می‌گریم و مرادم از این سیلِ اشک‌بار

تخمِ محبّت است که در دل بکارمت

 

بارم ده از کرم سویِ خود تا به سوزِ دل

در پای دم‌به‌دم گهر از دیده بارمت

 

حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضعِ توست

فِی‌الجمله می‌کنی و فرو می‌گذارمت

ارتباط با تبریز امروز

اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.

info@tabriz-emrooz.ir

اشتراک در خبرنامه

برای اطلاع از آخرین خبرهای تبریز امروز در کانال تلگرام ما عضو شوید.

کانل تلگرام تبریز امروز

فرم تماس با تبریز امروز

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری تبریز امروز بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی وتولید توسططراح وب سایت