5 آبان 1399
والدین ما را تشویق کردند که آنچه دوست داریم را انجام دهیم. آنها گفتند ، "شما ممکن است هرگز ثروتمند نباشید ، اما خوشحال خواهید بود." عشق من همیشه هنر بود. ... متأسفانه اساتید هنری من آنقدر روی مفهوم هنر متمرکز بودند که هرگز فکر نمی کردند که به ما یاد بگیرند که چگونه آن را بکشیم. با این وجود ، من فارغ التحصیل شدم.
تبریز امروز:
کارل مارین می گوید : من در یک شهر کوچک در تگزاس ، در یک خانه گنبدی ، به همراه 3 خواهر و برادر ، گربه ، بز ، مرغ ، کاکتوس گل خاردار و مورچه های آتش بزرگ شدم. والدین ما را تشویق کردند که آنچه دوست داریم را انجام دهیم. آنها گفتند ، "شما ممکن است هرگز ثروتمند نباشید ، اما خوشحال خواهید بود." عشق من همیشه هنر بود.
من در دانشگاه تگزاس در آستین تحصیل کردم. متأسفانه اساتید هنری من آنقدر روی مفهوم هنر متمرکز بودند که هرگز فکر نمی کردند که به ما یاد بگیرند که چگونه آن را بکشیم. با این وجود ، من فارغ التحصیل شدم.
من با همسرم دیوید آخرین سال دانشگاهم آشنا شدم و با او ازدواج کردم ؛ از ازدواجم 2 دختر دارم ؛ سوفی و مادی! دیوید پس از فارغ التحصیلی با مهربانی از من و هنر من حمایت کرد ، و من حدود 5 سال صرف یک نقاشی غول پیکر کردم و یکی پس از دیگری ؛از آنجا که یک چیز را در دانشگاه آموختم این بود که شما باید بزرگ نقاشی کنید ، و در مورد آن کاملاً افسرده شدم.
ظاهراً خودم با آزمایش و خطا کمی یاد گرفتم ، زیرا در نهایت وارد گالری مورد علاقه خود در آستین ، تکزاس شدم. متأسفانه من هرگز چیزی را که می توان برای زندگی در نظر گرفت کسب نکردم . دو سال بعد من و دیوید پسرمان ، یعقوب 5 روزه را به فرزندی پذیرفتیم. من بعد از آن زیاد نقاشی نکردم ، تا اینکه او 1 ساله شد و یکی از دوستانم مقاله ای درباره نقاشی روزانه برای من ارسال کرد.
ایده این بود که هر روز یک نقاشی کوچک انجام دهید ، آن را در یک وبلاگ ارسال کنید و در حراج بفروشید. من هنگام چرت زدن های یعقوب شروع به نقاشی کردم و به سرعت عاشق این روند شدم! به نقاشی هایم را می کشیدم و شروع به فروش نقاشی های روزمره کردم. بالاخره داشتم با هنر خودم امرار معاش می کردم! بعد از حدود 6 ماه اولین دعوت خود را برای تدریس و سپس دومین دعوت خود را دریافت کردم و به زودی کارگاه های فروشی در سراسر آمریکا و کانادا داشتم.
در سال 2006 و شوهرم یک گالری آنلاین کوچک (Daily Paintworks) با حضور 12 نقاش روزانه راه اندازی کردیم ، اما پس از اخراج وی از کار در سال 2008 ، دیوید تصمیم گرفت کاری کند که بیشتر هنرمندان بتوانند از آن بهره مند شوند. اکنون تعداد کمی هنرمند دیگر داریم ، میزبان حراج ها ، آموزش ها ، مسابقات ماهانه و چالش ها و موارد دیگر هستیم.
در سال 2011 ما خانه خود را در آتش سوزی جنگل از دست دادیم ؛ بسیاری از مردم از این طریق به ما کمک کردند ، که جاودانه قدردان آن هستیم !!. ما اکنون در میسولا زندگی می کنیم. ما اینجا کاملاً ماجراجویی می کنیم.
من چندین کتاب - مجموعه ای از 100 نقاشی روزانه مورد علاقه خود در هر کتاب ایجاد کرده ام. من همچنین یک کتاب آموزشی به نام نقاشی روزانه نوشتم: کمی رنگ و اغلب برای تبدیل شدن به یک هنرمند خلاق تر ، سازنده و موفق که خرید آنها بسیار ساده است. من همچنین مجموعه ای از ArtBytes (آموزش های آنلاین) را برای فروش تولید کردم .
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.