6 مرداد 1400
صبحانه خوردنش تمام نمی شد و داشت پر خوری می کرد و ادامه می داد تا آنکه سیر شد ، کمی از آب توی ظرف هم نوشید ! مثل اینکه صبحانه اش سنگینی می کرد! رفت و کمی آن طرف تر و روی زمین نشست و لم داد !
تبریز امروز:
نان خشک شده بود و دیگر قابل خوردن نبود! اما پرنده های حیاط خانه می توانستند آن را بخورند ! کار چندانی لازم نبود ، نان خشک را توی حیاط گذاشتم ، آن را با سنگ، خرد و پودر کردم ! و گذاشتم آنجا بماند! یک ظرف پنیر خالی هم همیشه آنجا هست که توی آن را هم با آب پر می کنم !
هنوز چند دقیقه نگذشته بود که پرنده ها از راه رسیدند ! چند تا گنجشک و یک قمری !
قمری کمی در حیاط گشت زد و بعد از سرک کشیدن به این ور و اون ور ، آمد سر وقت پودر نان ! گنجشک ها رفته بودند و او تنها بود ! شروع کرد به منقار زدن و ....صرف صبحانه ی قمری آغاز شده بود !
صبحانه خوردنش تمام نمی شد و داشت پر خوری می کرد و ادامه می داد تا آنکه سیر شد ، کمی از آب توی ظرف هم نوشید ! مثل اینکه صبحانه اش سنگینی می کرد! رفت و کمی آن طرف تر و روی زمین نشست و لم داد !
استراحتش که تمام شد ، باز نگاهی به حیاط انداخت و پرکشید و رفت !
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.