توفیق وحیدی آذر

من هم به او رشک بردم ! هوا سرد بود و او کنار خیابان نمازش را خواند!

تاریخ انتشار : ۱۴:۰۴ ۱۴-۰۱-۱۴۰۳

برای نماز همین کنار خیابان بهترین جا بود ، دو و بر پر از مسچد بودند ، اما صحبت را با خدا از همه جا می توان انجام داد! میدان ساعت تبریز ،کنار خیابان اداره ثبت ! کافی بود چرخ دستی ضایعات خود را در گوشه ای جا دهد ! و آن وقت پالتو اش را پتوی نماز و سجاده اش کند ! و از آنجا با خدایش صحبت بکند! لازم نبود برای نمازش درختی ببرند و پول و ثروت عامه را بتن بکنند ! او شاکر خداوند بود، و غنی از دنیا! مرد ضایعاتی نمازش را خواند و من بی سر و صدا مبهوت مرد فقیر بودم که چقدر بی ریا و امین ، سر بر سجده می گذارد و خلق و حدا را احترام می گذارد ! آنهم بی توقع! من هم به او رشک بردم !

تبریز امروز:

برای نماز همین کنار خیابان بهترین جا بود ، دو و بر پر از مسچد بودند ، اما صحبت را با خدا از همه جا می توان انجام داد! میدان ساعت تبریز  ،کنار خیابان اداره ثبت ! کافی بود چرخ دستی ضایعات خود را در گوشه ای جا دهد ! و آن وقت پالتو اش را پتوی نماز  و سجاده اش کند ! و از آنجا با خدایش صحبت بکند! لازم نبود برای نمازش درختی ببرند و پول و ثروت عامه را بتن بکنند ! او شاکر خداوند بود، و غنی از دنیا!

مرد ضایعاتی نمازش را خواند و من بی سر و صدا مبهوت مرد فقیر بودم که چقدر بی ریا و امین ، سر بر سجده می گذارد و خلق و حدا را احترام می گذارد ! آنهم بی توقع! من هم به او رشک بردم !

روبروی او یک مسجد است که در تصویر دیده می شود ، مسجد ایت الله شهیدی در شرق و در سر تربیت یک مسجد دیگر ! مسجد کبود یا همان گوی مسجید هم دور نیست اما صحبت با خدا ، از همه جا ممکن است !


نظرات کاربران


@