توفیق وحیدی آذر

زندگی زیباست تا اراده ام را دارم

تاریخ انتشار : ۱۴:۵۵ ۱۷-۱۱-۱۴۰۲

دیر بود و تاریک درمانده و خسته برف و کویر برف و من پای پیاده سرگردان در این سرد سپید دستانم سرد بودند و صورتم سرخ و سوخته از سرما باد ایستاد، نور شمعی از دور دستانم را گرم کردند و تنم به حرارت آمد صورت گل انداخته ام ، آرام یافت ! حال سکوت شب را یافتم ................................

تبریز امروز:

شب - نورچراغ - برف - کلبه

دیر بود و تاریک

درمانده و خسته

برف و کویر برف

و من پای پیاده سرگردان در این سرد سپید

دستانم سرد بودند و صورتم سرخ و سوخته از سرما

باد ایستاد، نور شمعی از دور دستانم را گرم کردند و تنم به حرارت آمد

صورت گل انداخته ام ، آرام یافت !

حال سکوت شب را یافتم 

آنچه را که در طول روز نیافته بودم

دود آتش ، شب  آرام در انتظار صبح !

و شاید داغی یک چای از یک کتری آب جوشان

 کتاب آسمان پر از ستاره را می توانستم ببینم

و در این لحظه ای که در میان سرما گرم ایستاده بودم 

برفک های روی شیشه اتاق کلبه جلوه گر می شدند 

می خواستم دست دراز کنم و تصویر تو را بر روی شیشه نقش بیاندازم 

حال می شد  ، عشق سرد تو را 

در قلبم بشورانم

همه چیز را می توان در قلب سپاسگزار شعله ور ساخت 

می دانستم زندگی بسیار  است ، بیشتر از آنکه تصویرش کرده بودم 

وتا زمانی که اراده ام را دارم !

و دنیا مثل همیشه زیباست.

 

 


نظرات کاربران


@