اریش ازر هنرمند آلمانی ؛ متن از توفیق وحیدی آذر

چمدان پا دار ، قصه های من و بابام+ویدئو

تاریخ انتشار : ۱۲:۴۹ ۱۶-۰۹-۱۴۰۰

بابام می خواست به مسافرت برود و مرا را نیز با خودش نمی برد ، هرچه من می گفتم او هم قبول نمی کرد ، تا اینکه گفت ؛ پول بلیط برای تو ندارم ! من هم گفتم این که کاری نیست ، بدون بلیط می آیم! خرج مان هم کمتر می شود ! داخل چمدان شدم و پاهایم را از توی آن بیرون آوردم و همراه بابام از کنار مامور کنترل بلیط گذشتیم ! ابتدا مامور توجهی به چمدان بابام نکرد ، اما ناگهان چشمانش متوجه چیزی عجیب شد ، او از بابام خواست تا برگردد! بابام برای صحبت با او برگشت ! اما من که توی چمدان بودم و داشتم راه می رفتم متوجه ماجرا نشدم و به راه خودم ادامه دادم...... و این طور شد که به جای صرفه جویی در هزینه ، خرج بزرگی با جریمه بابام برای سوار شدن من بدون بلیط ایجاد شد!

تبریز امروز:

 

 بابام می خواست به مسافرت برود و مرا را نیز با خودش نمی برد ، هرچه من می گفتم او هم قبول نمی کرد ، تا اینکه گفت ؛ پول بلیط برای تو ندارم ! من هم گفتم این که کاری نیست ، بدون بلیط می آیم! خرج مان هم کمتر می شود ! داخل چمدان شدم و پاهایم را از توی آن بیرون آوردم و همراه بابام از کنار مامور کنترل بلیط گذشتیم ! ابتدا مامور توجهی به چمدان بابام نکرد ، اما ناگهان  چشمانش متوجه چیزی عجیب شد ،  او از بابام خواست تا برگردد! بابام برای صحبت با او برگشت ! اما من که توی چمدان بودم و داشتم راه می رفتم متوجه ماجرا نشدم و به راه خودم ادامه دادم...... و این طور شد که به جای صرفه جویی در هزینه ، خرج بزرگی با جریمه بابام برای سوار شدن من بدون بلیط ایجاد شد!

 

 會走的行李箱 Walking luggage

 Walking Luggage- چمدان پادار- Erich Ohser- Vater und Sohn

① 先生,這是我的車票。
Sir, this is my ticket.

Walking Luggage- چمدان پادار- Erich Ohser- Vater und Sohn

②     沒被發現吧?快走!
            Go before anyone notices.

Walking Luggage- چمدان پادار- Erich Ohser- Vater und Sohn

③請您回來一下!檢票員叫住了爸爸。可是爸爸卻忘了拎
箱子 。
Excuse me sir ! Ticket inspector asks. But dad has forgotten
his luggage

Walking Luggage- چمدان پادار- Erich Ohser- Vater und Sohn

④本想省張車票的,這下倒好,露餡了……
Thought of saving one ticket, but now……


نظرات کاربران


@