تبریز امروز:
بسمالله الرحمن الرحيم
⬅️ به قدرت رسيدن دوباره بنيامين نتانياهو در سرزمينهاي اشغالي فلسطين و پيروزي نسبي حزب جمهوريخواه در انتخابات کنگره آمريکا، به معناي تغيير يافتن موازنه قدرت در وزنکشيهاي بينالمللي است. اولين عارضه منفي اين تغيير موازنه، کشيده شدن سياست جهاني به سوي افراط است.
اين احتمال هم وجود دارد که بار ديگر دونالد ترامپ به کاخ رياست جمهوري آمريکا راه يابد و ديپلماسي ترامپيسم، که ديپلماسي گسست در تمام زمينهها و گرايش به مسلط ساختن اليگارشي سياسي بر جهان است، به عنوان خطمشي سياسي رايج در جهان، با رويکردي پوپوليستي جان بگيرد. اين، خطرناکترين اتفاقي است که ميتواند در اين مقطع از تاريخ جهان رخ دهد. آنچه بر نگرانيها در اين زمينه ميافزايد و احتمال جان گرفتن ديپلماسي ترامپيسم را قوت ميبخشد ضعف شديد رقباي آمريکا در سطح بينالملل از يکطرف و نفوذ رژيم صهيونيستي در کشورهاي عرب از طرف ديگر است. روسيه با گرفتار شدن در جنگ اوکراين، بنيه خود را تحليل برده و با اين اشتباه استراتژيک، کارائي خود را در زمينههاي سياسي، اقتصادي و نظامي به پائينترين ميزان رسانده است. چين هم با اينکه از نظر اقتصادي در حال رشد است ولي اکنون در حال خرج کردن توان خود بر سر ماجراي تايوان است. رژيم صهيونيستي، با سياست شرورانه دونالد ترامپ و کمک او به نتانياهو در زماني که هردو در قدرت بودند، توانست با اجرائي کردن پيمان ابراهيم، بخش قابل ملاحظهاي از جهان عرب را تحت نفوذ خود درآورد و حتي بر مناطق استراتژيک و حساس يمن به ويژه گلوگاههاي دريائي مسلط شود. اگر بار ديگر دونالد ترامپ و نتانياهو همزمان در آمريکا و اسرائيل قدرت را در دست داشته باشند، طبيعي است که دور جديدي از تسلط اليگارشي سياسي بر جهان پديدار خواهد شد.
ويژگي اين اليگارشي سياسي اينست که اينبار سردمداران آن، تقريباً بدون رقيب هستند. علاوه بر ضعف رقباي جهاني سردمداران اين اليگارشي سياسي، نوعي عصيانزدگي نيز در بسياري از کشورها وجود دارد که ميتواند زمينهساز رشد سريع آن شود و جهان را در مسيري قرار دهد که بنيانهاي اخلاقي و دموکراسي را بشدت با خطر نابودي مواجه کند.
خاورميانه بطور عام و ايران بطور خاص، بارزترين هدف تهاجم اليگارشي سياسي ترامپ و نتانياهو خواهند بود. خاورميانه بشدت ملتهب است و برنامه اينست که ايران نيز ناامن و ملتهب شود و در معرض بيثباتي قرار گيرد. اگر اين نقشه بدون برخورد با مانع به اجرا درآيد، اليگارشي سياسي در حال وقوع، ميتواند در اين منطقه به اهداف شوم خود دست يابد. بنابراين، مسئولان ايراني بايد با درک شرايط حساس در حال وقوع، کاري کنند که راه بر اين سيل ويرانگر بسته شود. آنچه ميتواند مانع ويرانگري اين سيل باشد، قدرت مردمي است.
در ادبيات سياسي معمولاً قدرت را به توانائي نظامي و دفاعي تفسير ميکنند. قطعاً براي هر کشوري توانائي نظامي و دفاعي لازم است، ولي اين قدرت وقتي کارائي خواهد داشت که از پشتوانه مردمي برخوردار باشد. نظام جمهوري اسلامي توسط مردم به وجود آمد، با پشتوانه مردمي ادامه حيات داد و از اين پس نيز به پشتوانه مردمي براي باقي ماندن نيازمند است. برخورداري از قدرت نظامي و دفاعي براي بازدارندگي لازم است و هر روز نيز بايد پيشرفتهتر شود ولي در کنار آن، دولت بايد به نيازهاي مردم براي خوب زندگي کردن اعم از اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي نيز اهتمام ورزد و کاري کند که عموم مردم از شرايط زندگي مادي و معنوي راضي باشند. براي تأمين اين نيازها ايجاد تغييرات بنيادين در سياستهاي کلان خارجي و داخلي، امري ضروري است. از فرصتي که تا آغاز دوران جديد اليگارشي سیاسی باقي مانده است، بايد براي ايجاد اين تغييرات استفاده شود تا زمينههاي نارضايتي از بين برود و پشتوانه مردمي نظام جمهوري اسلامي حفظ و حتي تقويت شود. سرسخت ماندن در برابر درخواست تغييرات، نهتنها مشکلي را حل نخواهد کرد بلکه نوعي کمک به سردمداران اليگارشي سياسي براي پيشبرد اهداف شومشان در منطقه و مزاحمتهاي بيشتر براي ملت ايران است. مسئولان نظام جمهوري اسلامي در مقطع کنوني از تاريخ، مسئوليت بزرگي برعهده دارند که غفلت از آن، عوارض منفي و خسران غيرقابل جبراني خواهد داشت.