تبریز امروز:
کازبیگی- بسیاری از روس ها برای عبور از مرز در کوه های مرتفع قفقاز روزها منتظر ماندند.
سرگئی، یک مسکووی بیست و چند ساله، به یاد می آورد که دیوانه وار چمدانش را بسته بود و آماده فرار از روسیه و بسیج توده ای بود که رئیس جمهور آن، ولادیمیر پوتین، به تازگی دستور داده بود. او با این احساس که برای مدت طولانی به خانه نخواهد رفت، اشک هایش را نگه می داشت .
سرگئی گفت: «از زمانی که جنگ در اوکراین شروع شد، در اعماق قلبم احساس کردم زندگی ای که می خواستم در حال پایان است. کارمند سابق دفتر با عینک و رفتار ملایم به دلایل امنیتی نمی خواست از نام خانوادگی اش استفاده شود ، می گوید: من فقط سعی کردم این لحظه را تا جایی که می توانستم به تعویق بیندازم. اما حالا که کشورم مرا مجبور به کشتن افرادی می کند که هرگز در حق ما بدی نکرده اند، چه کنم؟
پدر و مادرش سرگئی را سوار ماشینشان کردند و با سرعت از مسکو خارج شدند. در راه، آنها بهترین دوست سرگئی، دیما را گرفتند. دیما به اوراسیانت گفت: "من قبلاً هرگز از روسیه خارج نشده بودم و اولین سفر خارج از کشور را اینگونه تصور نمی کردم." اما ماندن در روسیه به معنای رفتن به جنگ یا زندان بود. هر دوی این سناریوها به مرگ من ختم خواهند شد.»
مانند ده ها هزار روس دیگر، آنها به سمت جنوب، به سمت مرز با گرجستان حرکت کردند.
در همان روز، میخائیل لینوف 41 ساله در یک قطار خوابیده از سن پترزبورگ به سمت شهر Mineralnye Vody در جنوب روسیه بود. از آنجا قصد داشت با اتوبوس یا تاکسی به مرز گرجستان برود. لینوف که بر خلاف بسیاری از کسانی که از بسیج فرار می کردند، موافقت کرد که از نام کامل خود استفاده کند، گفت: «بلیت های هواپیما پس از اعلام بسیج در کسری از ثانیه برداشته شد، بنابراین اکثر مردم به سمت مرزهای زمینی دویدند.
او گفت: «من خیلی کوله پشتی برداشته ام و بلافاصله میدانستم که از نظر مرزهای زمینی، گرجستان سریعترین و امنترین شرط است.
پس از ورود به Mineralnye Vody، لینوف متوجه شد که پلیس در جمهوریهای قفقاز روسیه که در امتداد جاده گرجستان قرار داشتند، مهاجرت مردانی را به فرصتی برای سودجویی تبدیل کرده است. لینوف به اوراسیانت گفت: «در یک ایست بازرسی در اینگوشتیا، پلیس پاسپورت همه افراد اتوبوس را گرفت و از هر نفر 20000 روبل [340 دلار] خواست تا آنها را پس بدهد و اجازه دهد تابه سفر ادامه دهیم. ما آن را به 10000 روبل کاهش دادیم.
روسهای فراری پس از رشوه دادن به پستهای بازرسی یا دور زدن آنها، شروع به گلوگاه زدن در صف ماشینهای مایلها در مسیر خانگی تا مرز گرجستان رانندگی کردند. پدر و مادر که متوجه شدند نمی توانند با ماشین جلوتر بروند، سرگئی و دیما را در ابتدای صف پیاده کردند و مردان پیاده به سفر خود ادامه دادند.
«آنجا کلا به هم ریخته بود. سرگئی گفت: اتومبیل ها در همه خطوط و حتی کناره های جاده بودند. «ما دیدیم که برخی از افراد VIP از خط میپرند و با ماشینهای پلیس اسکورت میشوند. من حدس میزنم برخی از افراد ثروتمند برای عبور سریعتر از این خط پول پرداخت کردند، اما در نهایت همه گیر کردند.»
آنها با دوستی که شوهرش را از کشور خارج می کرد برخورد کردند و شب را در ماشین او که جایی در وسط صف گیر کرده بود گذراندند. لینوف از اتوبوس خود پیاده شد، جلوتر رفت و برای خود یک صندلی در ماشینی خرید که آن را به ایست بازرسی نهایی در سمت روسیه از مرز نزدیکتر کرده بود. او گفت: «در نهایت برای من 30000 روبل [500 دلار] هزینه صرف شد تا از مرز عبور کنم.
روز بعد، سرگئی و دیما برای خرید غذا در یک رستوران کنار جاده به عقب برگشتند. دیما گفت: «مردم روی زمین و روی صندلی خوابیده بودند. مردم در طول بزرگراه در حال تسکین خودشان بودند.»
یک خوش آمد گویی باحال
در آن سوی مرز، گرجیها با نگرانی و عصبانیت بهمن مردان روسی را تماشا میکردند. از این گذشته، آخرین باری که هزاران مرد روسی در سن جنگ به گرجستان آمدند، در زمان تهاجم روسیه در سال 2008 بود.
با هجوم روسها به گرجستان، بسیاری از گرجیها ترسیدهاند که مهاجران به نوعی میتوانند بهانهای برای پوتین برای هدف قرار دادن کشورشان باشند.
اسمش را پارانویا بگذارید، اما اگر پوتین بعداً به این افراد پیشنهاد داد که اگر نوعی خرابکاری یا تحریک را انجام دهند یا در اینجا جای پایی سیاسی برای او ایجاد کنند، آنها را به دلیل طفره رفتن از پیش نویس عفو خواهد کرد، چه؟ نینو بریشویلی، یک طراح دکوراسیون داخلی در تفلیس به اوراسیا نت گفت. با توجه به وضعیت آنها، اگر پوتین بخواهد، اسلحه سازی این افراد چندان سخت نخواهد بود.
جدای از نگرانیهای امنیت داخلی، بحث ملی در گرجستان با جنبههای اخلاقی اجازه ورود روسها نیز دست و پنجه نرم میکرد. و در نهایت حتی روس ها پناهنده شدند.
من به عنوان یکی از گرجیهایی که روسیه خانههای اجدادیشان را در ساماچابلو دزدیده است، نمیخواهم ببینم روسها خانهسازی میکنند.
لیزا باشیویلی، مترجم مقیم تفلیس، گفت. (ساماچابلو نام جایگزین گرجی برای اوستیای جنوبی است که جمعیت گرجی آن عمدتاً در پی جنگ های دهه 1990 و 2008 بیرون رانده شدند.)
باشیویلی مانند اکثر گرجستانی ها، جنگ در اوکراین را دنباله درگیری خود در سال 2008 و درگیری های قبلی در گرجستان بر سر آبخازیا و اوستیای جنوبی می داند. روسیه اکنون نیروهای خود را در این مناطق مستقر کرده است. او گفت: «روسهایی که اکنون وارد میشوند به جنگ پوتین در اوکراین اهمیت نمیدهند، تا زمانی که جنگ به درهای آنها زد.
در واقع، حداقل چند نفر تازه وارد از روسیه اصولاً مخالف جنگ به نظر نمیرسند و خط پوتین را تکرار میکنند که اوکراین صرفاً یک الحاقیه به روسیه است. آنها به طور گسترده به اوراسیا نت خود را به عنوان حامیان طرح پوتین برای ایجاد "دنیای یکپارچه روسیه" با اوکراین و بلاروس توصیف کردند، اگرچه به وضوح از این ایده به اندازه کافی قوی حمایت نکردند که جان خود را برای آن فدا کنند.
اما اکثریت مصاحبه شده با اوراسیا نت، از جمله سرگئی و دیما، به شدت از جنگ و رژیم پوتین انتقاد کردند. این دو دوست استدلال کردند که عملاً هیچ کاری نمی تواند در برابر نیروی ستمگر عظیم سیستم روسیه انجام دهد. حتی پس از رسیدن به گرجستان، سرگئی و دیما از ارائه نام خانوادگی خود احتیاط کردند، زیرا می ترسیدند با انتقاد آشکار از پوتین والدین خود را به خطر بازگردانند.
در گرجستان
تراکم ترافیک در مرز به یک بحران انسانی تبدیل شد و مردم روزها منتظر بودند تا بدون آب و غذای زیاد یا هر وسیله ای برای حمام کردن از آن خارج شوند. بسیاری از فراریان بدون آمادگی برای آب و هوا دستگیر شدند. درجه حرارت در تنگه باریک و با ارتفاع بالا بین روسیه و گرجستان که بین گرمای شدید روز و بسیار سرد در شب دیده می شود.
مردم محلی و رانندگان تاکسی با فروش دوچرخه و صندلی در اتومبیل به جمعیت فراری، تجارت پرخروشی انجام دادند. طبق قانون، فقط تردد وسایل نقلیه در آن سوی مرز مجاز است و مردم برای دوچرخههای قدیمی زنگزده و نقاطی در وسایل نقلیه که آن را به ایست بازرسی نزدیکتر کرده بودند، هزینههای گزافی پرداخت میکردند.
اما گاردهای مرزی روسیه در نهایت قوانین را کاهش دادند و به تردد عابران پیاده اجازه دادند تا گذرگاه را کاهش دهند. مردانی که با خودروی شخصی خود سفر می کردند، با پای پیاده ادامه دادند و همسران، دوست دختر و مادران خود را در اتومبیل رها کردند. برخی از مسافران انفرادی سعی کردند وسایل نقلیه خود را بفروشند.
با تماشای صحنه های اسفبار - مردمی که پیاده می گریزند، برخی کودکان و حیوانات خانگی را در آغوش گرفته اند - قلب بسیاری از گرجی ها نرم شد. اما آنچه اجتناب ناپذیر است نیز ظاهر شد، با یادآوری اینکه اوکراینیها و گرجیهایی که از بمبهای روسیه فرار میکردند شرایط بسیار بدتری را پشت سر گذاشتند. یک گروه کوچک اپوزیسیون یک تظاهرات اعتراضی در مرز برگزار کرد و خواستار برقراری یک رژیم ویزا با روسیه شد.
هنگامی که سرگئی و دیما به گرجستان - بی خواب، گرسنه و در نیاز مبرم به دوش - رفتند، تنها افرادی که به آنها کمک کردند گروهی از مهاجران قبلی روسیه بودند که یک مرکز کمک های بشردوستانه در مرز ایجاد کرده بودند. دیما گفت که او آنقدر خسته است که حتی نمی تواند این واقعیت را که اولین قدم هایش را در خاک خارجی انجام می دهد پردازش کند. او گفت: «در میان مه آن، کوههای عظیم و جادهای که در امتداد صخرهها پیچ میخورد به یاد میآورم.
لینوف با اتوسو به تفلیس رفت. در حالی که پولی باقی نمانده بود، او چادری را در دامنه ای جنگلی درست خارج از شهر قدیمی برپا کرد. یک آبشار دوست داشتنی آنجاست که من دوش گرفتم. من به شهر میآمدم تا غذا بخواهم.»
در لابی هتلی مجلل در همان حوالی، اما در سمت مقابل نردبان اجتماعی، یک آرایشگر پر زرق و برق از مسکو مشغول ضبط ویدیویی برای فالوورهای آنلاین خود درباره سختی هایی بود که در پرواز به گرجستان از طریق ارمنستان متحمل شده بود. "پسران من در امان هستند. من آنها را نجات داده ام. او در حالی که برای فالوورهایش بوسه میزند، اضافه کرد: «از همه حمایتهای شما متشکرم».
او به Eurasianet گفت: "ما خوش شانس بودیم که مانند آخرین هواپیمای موجود به ارمنستان سوار شدیم، بنابراین من در حال ساخت ویدیویی در مورد کل سفر دیوانه کننده هستم." او خواست نامش فاش نشود. او ادامه داد: "ما از اینجا به دبی نقل مکان خواهیم کرد." ما فقط دنبال یک آپارتمان در آنجا هستیم. من فکر نمیکنم تا زمانی که آن لقمه در کرملین است، به خانه برگردیم.»
در این بین سرگئی و دیما در اطراف تفلیس سرگردان بودند و نمی دانستند چه باید بکنند. آنها در یک جلسه توجیهی که توسط برخی از جامعه روسی گرجستان برای هموطنان تازه وارد خود ترتیب داده بود، شرکت کردند. در این جلسه، سازمان دهندگان نکاتی را در مورد بایدها و نبایدهای فرهنگی گرجستان، برخی از هک های زندگی و بهترین مکان ها برای بازدید در اطراف شهر به تازه واردان ارائه کردند.
دریا زوبکووا، هماهنگ کننده در Frame، یک گروه غیرانتفاعی مهاجر روسی که این جلسه را سازماندهی کرد، گفت: «ما قبلاً چنین جلساتی را برگزار کردهایم، اما آنچه اکنون میبینید این است که شرکتکنندگان بیشتر مرد هستند.
بعد چی؟
به شوخی، جامعه رو به رشد روسی گرجستان خود را به سه دسته تقسیم می کند: Dovoinyonok، Fevralyonok و Sentyabryonok.
(مرد قبل از جنگ، پسر فوریه و مرد سپتامبر).
بچه های فوریه کسانی هستند که پس از آغاز تهاجم روسیه در 24 فوریه به گرجستان آمدند. برخی از این افراد در اعتراض به آنجا رفتند، برخی دیگر به خاطر سیاست خود از آزار و اذیت گریختند و برخی دیگر به دلیل تحریم های اقتصادی بین المللی علیه روسیه رانده شدند.
زوبکووا گفت: «کوچ کردن به گرجستان برای من و شوهرم نیز یک جهش ایمانی بود، اما بسیاری از ما که قبلاً آمده بودیم، شغل آزاد و عشایر دیجیتالی بودیم و میتوانستیم از اینجا کار را از راه دور انجام دهیم.» برای این جمعیت جدید، که ترکیبی از همه است، بسیار سختتر خواهد بود.»
سرگئی و دیما - بچه های سپتامبر - شغلی نداشتند که بتوانند چمدانشان را جمع کنند و به کشور بعدی ببرند. من نمی دانم چگونه در خارج از کشور زندگی کنم. دیما گفت: روسیه تنها چیزی است که می دانم. ما پساندازهایی داریم که برای چند ماه دوام میآورند، اما نمیدانیم در آینده چه اتفاقی میافتد.»
آنتون، یک روزنامه نگار 36 ساله روسی که به عنوان توریست وارد گرجستان شد اما پس از اعلام بسیج تصمیم گرفت در این کشور بماند، گفت که قصد دارد برای حفظ خود و همسرش در گرجستان کدنویسی را یاد بگیرد. "به عنوان یک روزنامه نگار روسی، شما واقعاً گزینه های شغلی زیادی در اینجا ندارید. شما باید مهارت هایی داشته باشید که در سطح بین المللی مورد تقاضا هستند.» "من شانس خود را با کدنویسی امتحان خواهم کرد. اگر نتوانم به زودی از پس آن بربیایم، باید به روسیه برگردم و به بهترینها امیدوار باشم.»
جدای از نگرانی های مالی، بسیاری نگران نگرش محلی نسبت به روس ها هستند.
موضوع روس ها مدت هاست که در گرجستان بحث برانگیز بوده است. بخشی از جامعه گرجستان از بازدیدکنندگان شمال استقبال می کند، زیرا از تجارت و گردشگری روسیه سود می برد. هجوم مهاجران، مشاغل و گردشگران روسی پس از جنگ در واقع به برخی از بخشهای اقتصاد آسیبدیده از همهگیری گرجستان کمک کرده و به تعادل فشارهای اقتصادی ناشی از جنگ کمک کرده است.
سایر گرجیها احساس میکنند که مهاجرت یا تعطیلات در کشوری که قبلاً از دست ارتش روسیه آسیب زیادی دیده است، برای روسها بد سلیقه است. تنش از سپتامبر بدتر شده است، زیرا گروه جدید شامل بخش بزرگی از افرادی است که نسبت به نقاط درد گرجستان غافل هستند.
اما روسها میگویند که با خصومت رودررو چندانی مواجه نمیشوند و در مجموع، گرجیها با آنها مهماننوازانه رفتار میکنند.
زوبکووا گفت: "طبق تجربه من، همه اینجا وضعیت ما را درک می کنند و حتی برای ما متاسف هستند." «مردم اینجا بسیار صمیمی هستند. فقط یک بار یکی در بازار کویرنشینان به من و شوهرم فحش داد.» (از قضا، در پرتو رویدادهای اخیر، بزرگترین بازار تفلیس به نام "بازار کویرنشینان" شناخته می شود.)
بسیاری از گرجیها خشم خود را نه به سمت روسها، بلکه بیشتر متوجه دولت خود میکنند که رویکردی آزادانه نسبت به هجوم تودهای را حفظ کرده است. سیاست دولت مدتهاست که به سمت عادی سازی روابط با روسیه از طریق تجارت و گردشگری است. جنگ در اوکراین موضعی برای حمایت از اوکراین و انزوای روسیه ندارد.
در مواجهه با چنین انتقاداتی، مقامات تلاش کرده اند تا حجم و تاثیر ورود روسیه را کمرنگ کنند. در این میان، مخالفان سیاسی برعکس عمل می کنند.
ارقام رسمی نشان می دهد که نزدیک به 800,000 روس از ماه مارس تا اوت به گرجستان آمده اند، اگرچه اکثریت بزرگ آنها طبق گزارش ها ترک کرده اند. وزارت کشور به درخواست Eurasianet برای ارائه اطلاعات دقیق در مورد خروج در آن دوره پاسخ نداد.
برخی از روسهای «سپتامبر» به Eurasianet گفتند که امیدوارند به اروپا یا ایالات متحده نقل مکان کنند. پس از گذراندن هشت روز در یک چادر، لینوف با چند نفر دیگر از روسیه متحد شد و به ترکیه رفت و در آنجا قصد دارد به یک کمون هیپی بپیوندد.
سرگئی و دیما مطمئن نیستند که در آینده چه خواهند کرد. دیما گفت: «ما پساندازهایی داریم که احتمالاً میتواند برای ما حدود سه ماه دوام بیاورد، بنابراین باید خیلی سریع بفهمیم چگونه خودمان را حفظ کنیم یا به کجا برویم.»
آنتون، روزنامه نگار، امیدوار است که به خانه برگردد، اما نسبت به آینده بدبین است. او گفت: «با نگاهی به تاریخ، دلایل کمی دارم که امیدوار باشم روسیه واقعاً تغییر کند. حتی اگر این جنگ به حکومت پوتین پایان دهد، فقط زمان زیادی طول می کشد تا دست آهنین دیگری کنترل شود و روس ها اجازه خواهند داد که این اتفاق بیفتد. بنابراین من انتظار ندارم در طول عمرم یک روسیه دموکراتیک ببینم، اما همچنان سعی می کنم به عقب برگردم. هنوز خانه است.»
گیورگی لومسادزه روزنامه نگار مقیم تفلیس و نویسنده داستان های تامادا است.